نظرات خوانندگان
علی اکبر شکارچی موسیقی سرای لرمیکوید:
عشایر میدانم.
یادم میآید، در نزدیکی زادگاهم، ایستگاه راه آهن چمْسنگر، دِهی بود که در فصل کوچِ بهاری، مردمان آن دِه، بایستی از گذرگاهی باریک و صخرهای که هم جوی آب از آن میگذشت و هم گله و رمه و مردمانِ در حال کوچ.
یکسال به چشم خود دیدم اسبی سفید، با باروبُنه برای سفری پُرامید بر صخره گیر کرد و در درّه سقوط کرد. در چشم برهم زدنی درّه همه پُر شد از فریاد و شیون و طولی نکشید بار اسب تقسیم شد بین همسایگان، و دوباره کوچ بود و رفتنِ گله و رَمه و انسان؛ و پرتگاه و درّه و اسب سفید را، همه سکوت کوهستان در خود بلعید و تنها خاطرهای عبرتْانگیز از آن به جای ماند و بس.
من عبور مردمانمان را از این بحران، که زندگیشان را سخت تحتالشعاع قرار داده، به عبور دلیرانه و با روحیه مردم ایلات از گذرگاههای سخت و خطرناک زندگی شبیه میدانم.
ای مردم، در این بهار، دست یکدیگر را بگیرید، محکم و بیقید و شرط بگیرید تا مبادا کسی از پرتگاه نداری ودرماندگی و پریشانی سقوط کند.
فردوسی :
زمانه به یک ْسان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ
که گر دو برادر نهند پشت به پشت
تن کوه را خاک ماند به پشت
مثل درختان که صخره را میشکافند و قد میکشند، برای زندگی مهیا شوید تا لااقل آبی را که مینوشید، به گوارایی از گلویتان پایین رود.
ای مردم بیایید گرانی، نداری و غم و اندوه و هرآنچه شما را آشفته و مضطرب کرده است در سینه نگهدارید و کمتر آنرا به زبان آورید، که این سَمّ مهلک، شنونده را هم از پای درمیآورد. مثل شکارچیِ گرسنه و صبور، کمین کنید و چشم به راه اندیشه و عملی که برای بهتر زیستن به سراغتان میآید بمانید.
ای مردم، تنها نداری و گرانی نیست که امید و شور و شوق را از شما میگیرد. این بحران اجتماعی است که روح و روان شما را پریشان میکند. وقتی شما پریشان و آشفته میشوید، راه مقابله و برونرفت از آن را هم نمیتوانید بیابید. این آشفتگی، فقیر و غنی و زن و مرد و پیر و جوان نمیشناسد؛ این پریشانی آفت مهر و دوستی و هوش و ذکاوت خانوادهها و همهی اقوام این سرزمین است.
بیدلیل نیست، خرمآبادیها را رو در روی بروجردیها، دزفولیها را رو در روی شوشتریها و همهی اقوام همْجوار را در سراسر ایران رو در روی یک دیگر میبینیم.
***********************************************************
بنده اهل همین روستاهستم که 20ساله که تهرانم و دیگر برای زندگی دراین مکان نمیآیم امکاناتی در نظرنگرفتند که حق این سرزمین با این همه تاریخ این چنین این بی مهری چه خانه که خراب نشد روزگاری ایل چهارکنگ و هفت لنگ تمام گوشت،گاو و گوسفند،شیر، روغن خوش (حیوانی )، ماست و دوغ ،کره ،قالی دست بافت ،کپو ،تپ (تویزه )،پشم،مشک(پوست )،کشک ، ترشی انارلیوس داشت یادم میرفت خوزستان را تامین میکرد . ولی الان فقط سنگ های آن به یاد منده . درد دلی بود از یک لیوسی چوقا پوش تهران نشین
***********************************************************
باسلام. من اهل روستای لیوس هستم به همراه خانواده و خانواده عمویم این مطلب را در سایت شما مشاهده کردم.خیلی خوشحال هستیم که دلسوزانی چون شما به فکر معرفی این مناطق هستید.در ابتدای مطلب شما ،در قسمت معرفی تیره های ساکن در روستای لیوس از قدیمی ترین خاندان این روستا، به نام تیره (( دهدار )) که اولین ساکنان این روستا بوده اند نام برده نشده است .لطفا در اصلاحیه سایت این مطلب را درج بفرمایید. با تشکر فراوان
***********************************************************
شاهرخ فرهادیان